کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاصله میان دو حرف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فاصله گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دوری کردن ، پرهیز کردن .
-
جستوجو در متن
-
بازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) ( اِ.) 1 - فاصلة میان دو دیوار، پهنای کوچه . 2 - فاصلة میان دو کوه ، دره .
-
بین
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) میان ، فاصلة میان دو چیز.
-
گام
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) فاصله میان دو پا، قدم .
-
اشعب
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ) [ ع . ] (ص .) 1 - قوچی که میان دو شاخ آن فراخ باشد، حیوان شاخداری که وسط دو شاخش فاصله باشد. 2 - کسی که میان دو شانه اش فراخ باشد.
-
لتره
فرهنگ فارسی معین
(لُ رِ) (اِ.) = لوترا، لوتره : زبان قراردادی میان دو یا چندتن برای آن که دیگران حرف هایشان را نفهمند.2 - دهن لق ، کسی که هر چه بشنود همه جا بگوید.
-
فرجه
فرهنگ فارسی معین
(فُ رْ جِ) [ ع . فرجة ] (اِ.) 1 - رخنه ، شکاف ؛ ج . فُرُج . 2 - مهلت . 3 - فاصلة زاویة میان دو صفحه .
-
مصر
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - واقع شونده میان دو چیز، حد میان دو چیز. 2 - شهر. ج . امصار.
-
توسط
فرهنگ فارسی معین
(تَ وَ سُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) میان دو یا چند چیز واقع شدن ، در میان نشستن . 2 - میانجی شدن میان دو یا چند تن . 3 - (اِمص .) میانجی گری ، وساطت .
-
تسدیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شش گوشه ساختن چیزی . 2 - (اِ.) فاصلة میان دو ستاره که به اندازة بُرج باشد. 3 - قرار گرفتن ماه در نقطه ای که فاصلة آن تا خورشید 60 درجه باشد.
-
حاجز
فرهنگ فارسی معین
(جِ) 1 - (اِفا.) جدا کنندة دو چیز، آنچه میان دو چیز واقع شود، مانع ، حایل . 2 - (اِ.) پردة میان اعضای سینه و اعضای شکم .
-
غلام گردش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ دِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - اتاقی که میان دو اتاق دیگر واقع باشد و به هر دو راه داشته باشد. 2 - ایوان و عمارت . 3 - دیوارپست حایل میان حرمسرا و دیوانخانه .
-
آنتراکت
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - فاصله بین دو پردة نمایش ، میان پرده . 2 - وقفة کوتاهی که در مدت انجام یک کار بلند و طولانی ایجاد می شود.
-
اشپون
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ روس . ] (اِ.) سرب باریکی که در حروف چینی دستی میان هر دو سطر نهند تا فاصلة مطلوب پیدا شود. 2 - واحد طول سطر.