کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاسد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ضایع کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - خراب کردن ، فاسد کردن . 2 - (عا.) کنف کردن ، بور کردن .
-
تباهانیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص م .) 1 - پوسیده کردن . 2 - ویران کردن . 3 - فاسد ساختن .
-
خبل
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) فاسد کردن ، تباه کردن . 2 - (اِمص .) فساد، تباهی .
-
سودا پیمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیال فاسد کردن .
-
انضاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پختن گوشت و جز آن را. 2 - رسانیدن میوه را. 3 - (مص ل .) در پزشکی صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع .