کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فارس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فارس
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (ص .) 1 - سوار، اسب سوار. 2 - جنگاور، دلیر. ج . فُرسان و فوارس .
-
فارس
فرهنگ فارسی معین
(رْ) 1 - (اِ.) قوم پارس که در جنوب ایران ساکن بودند. 2 - نام سرزمین پارس . 3 - (ص .) ایرانی .
-
فارس
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) کسی که زبان مادری او فارسی باشد.
-
جستوجو در متن
-
فرسان
فرهنگ فارسی معین
(فُ) [ ع . ] (اِ.) جِ فارس .
-
فوارس
فرهنگ فارسی معین
(فَ رِ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ فارس .
-
توزی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - پارچة کتانی که در شهر توز (از شهرهای قدیم فارس ) می بافتند. 2 - جامة تابستانی .
-
غباد
فرهنگ فارسی معین
(غُ) (اِ.) = قباد: گونه ای ماهی بی فلس با گوشتی لذیذ که در خلیج فارس فراوان است .
-
ارژن
فرهنگ فارسی معین
( اَ ژَ) (اِ.) درختچه ای از دستة بادامی ها از تیرة گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است . گونه ای از آن در فارس خصوصاً در دشت ارژن و کوه های بختیاری روییده می شود، بخورک .
-
کشتیل
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) حوضی چوبین است در اندرون کشتی از طرف سینه که در مواقع طوفان آب دریا - که به کشتی آید - در آن جمع شود (سواحل خلیج فارس ).
-
ثوانی
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ثانیه . ؛ ~ نجوم هر چه به زیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است : انسی ، جابیه ، حربه ، ذوذنب ، ذوذؤابه ، شهب ، طیفور، عمود، فارس ،قصعی ، عصباحی ، نیازک و روی ؛ و از آن روز آن ها را ثوانی ن...