کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر مسیحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ترسایی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمص .) مسیحیت ، مسیحی بودن .
-
اساقفه
فرهنگ فارسی معین
(اَ قِ فِ) [ ع . ] (اِ.) جِ اسقف ؛ کشیشان مسیحی .
-
پادری
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) کشیش و مبلغ مسیحی .
-
تنصیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) کسی را مسیحی گردانیدن .
-
ترسا
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (ص فا.) 1 - ترسنده . 2 - مسیحی .
-
سه خوان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا) (ص فا.) قایل به تثلیت ، مسیحی .
-
مسیحی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع - فا. ] (ص .) کسی که دارای دین حضرت عیسی باشد.
-
بطریق
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ معر. ] (ص . اِ.)1 - فرمانده سپاهیان رومی . 2 - کشیش مسیحی . ج . بطارقه .
-
راهب
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِ.) عابد مسیحی ، پارسا و گوشه نشین . جِ رهبان ، راهبین .
-
ناصری
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به «ناصره »: عیسی ناصری . 2 - مسیحی ، نصرانی . ج . نصاری .
-
قس
فرهنگ فارسی معین
(قَ سّ) [ معر. ] (اِ.) 1 - روحانی مسیحی بین اسقف و شماس . 2 - کاهن . ج . قسوس .
-
ابن
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (اِ.)1 - فرزند نرینه ، پسر. 2 - پسر، یکی از اصول سه گانة مسیحی ، پدر، پسر، روح القدوس .
-
تنصر
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ صُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - مسیحی شدن ، نصرانی گردیدن . 2 - به کسی یاری رساندن .
-
دیر
فرهنگ فارسی معین
(دَ یا دِ) [ معر. ] (اِ.) صومعه ، محل عبادت راهبان مسیحی . ؛ ~ خراب آباد کنایه از: دنیا، جهان مادی . ؛ ~ مغان معبد زردشتیان .
-
عیسوی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به عیسی (ع ). 2 - مسیحی ، نصرانی ، ترسا. ج . عیسویون ، عیسویین .