کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیر محلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محلول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - حل شده . 2 - چیزی که در مایعی حل شده باشد.
-
امشی
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ انگ . ] (اِ.) محلول حشره کش .
-
آب ژاول
فرهنگ فارسی معین
(بِ وِ) [ فا - فر. ] (اِ.) محلول هیپوکلریت سدیم در آب که برای رنگ بری و گندزدایی به کار می رود.
-
تی ان تی
فرهنگ فارسی معین
(اِ ) [ انگ . ]T.N.T (اِ.) تری نیترو - تولوئن ؛ جسم بلورین زردرنگ ، کمی محلول در آب که مادة منفجرة بسیار قوی است .
-
دم کرده
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دِ) (اِمر.) هر نوع محلول دارویی گیاهی که از ریختن در آب جوش حاصل می شود.
-
ژل
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) [ فر. ] (اِ.) مادة ظاهراً جامد از محلول کولوئیدی که به حالت ژله منعقد شده است .
-
گلیسیرین
فرهنگ فارسی معین
(گِ) [ فر. ] (اِ.) = گلیسرل : مایعی است بی رنگ ، روغنی ، بی بو، کمی شیرین و محلول در آب .
-
مخلوط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آمیخته شده ، به هم آمیخته ، به گونه ای که قابل جداسازی باشند. مق . محلول .
-
الکترولیت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ تِ رُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی که به وسیلة جریان برق تجزیه شود، مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسته به کلرو سدیم تجزیه می گردد، برق کاف (فره ).
-
حشره کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) هر یک از مواد سمی به شکل گرده یا محلول یا گاز که برای از بین بردن حشرات به کار رود.
-
ید
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی است جامد، بلوری و خاکستری مایل به سیاه در آب حل نمی شود ولی در الکل محلول است و در داروسازی مورد استفاده قرار می گیرد.
-
مرکورکرم
فرهنگ فارسی معین
(مَ کُ کُ رُ) [ انگ . ] (اِ.) داروی جیوه دار دارای بلورهای سبز رنگین کمانی که محلول آن سرخ رنگ است و به عنوان میکرب کش کاربرد دارد.
-
کاجیره
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) (اِ.) = کاژیره . کاچیره . کاچره . کاچوره : گیاهی است یک ساله یا دو ساله از تیرة مرکبات . برگ های این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغ های ظریف و نازک است . گل هایش منفرد، میوه اش فندقه و دارای دسته ای تار نازک در قسمت انتهایی است . از...
-
آنسیلین
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و در آب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانة آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است . اگر مخلوط نیترو بنزین و برادة آهن و اسید استیک را تقطیر کنیم ، آتیلین به دست می آید.
-
آنیلین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ .) مایعی است بی رنگ و با بوی نامطبوع که در هوا کدر می شود و درآب کم محلول است و آن یکی از ترکیبات بنزین است و نشانة آن در شیمی 2 NH 5 H 6 C است .