کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیبت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چغلی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - سخن چینی کردن . 2 - غیبت .
-
اغتیاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) پشت سر کسی بد گفتن ، غیبت کردن .
-
پوست کندن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - پوست گرفتن . 2 - قشری از مغز جدا کردن . 3 - غیبت کردن . 4 - صریح گفتن .
-
منبر
فرهنگ فارسی معین
(مِ یا مَ بَ) [ ع . ] (اِ.) کرسی پله دار که واعظ هنگام سخنرانی بالای آن می نشیند. ج . منابر. ؛بالای ~ رفتن (کن .) الف - نصیحت کردن ، موعظه کردن . ب - غیبت کردن از کسی .
-
گناه شستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ تَ) (مص م .)1 - پاک کردن گناه . 2 - کنایه از: بدگویی و غیبت از کسی .