کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنی
فرهنگ فارسی معین
(غِ نا) [ ع . ] 1 - (مص ل .) توانگر شدن . 2 - (اِمص .) بی نیازی ، توانگری .
-
غنی
فرهنگ فارسی معین
(غَ) [ ع . ] (ص .) 1 - توانگر. 2 - بی نیاز.
-
جستوجو در متن
-
بای
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص .) مالدار، ثروتمند، غنی .
-
پول دار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) ثروتمند، غنی ، توانگر.
-
اغنیاء
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (ص . اِ.) جِ غنی ؛ ثروتمندان .
-
موسر
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ ع . ] (اِفا. ص .) توانگر، غنی .
-
نظربلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) دارای طبع غنی ، دارای سعة صدر. مق نظرتنگ .
-
آکندن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - پر کردن ، انباشتن . 2 - توی چیزی را پُر کردن . 3 - سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن . 4 - غنی کردن ، آبادان کردن . 5 - مدفون ساختن .
-
عماء
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - ابر مرتفع . 2 - ابر باران - ریز. 3 - (تص .) مرتبت احدیت (تعاریفات ، دکتر غنی ، تاریخ تصوف 651).
-
آراستن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - زینت دادن ، زیور کردن . 2 - نظم دادن . 3 - آماده کردن . 4 - قصد کردن . 5 - مجهّز کردن (سپاه ). 6 - هماهنگ کردن (موسیقی ). 7 - غنی کردن ، بی نیاز کردن . 8 - گماشتن ، مأمور کردن . 9 - منقش کردن . 10 - آباد کردن ، معمور کردن...