کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - نوزاد حشره که به صورت کرم است . 2 - یکی از آفات سیب و گوجه .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) سرین ، کفل .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
(غُ نْ) (ص .) به هم آمده و گِرد شده .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (پس .) پسوند دال بر آغشتگی و آلودگی : بیمارغنج .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) نیکو، خوش .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
(غَ نْ) (اِ.) جوال .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (مص ل .) ناز کردن . 2 - (اِ.) ناز و کرشمه .
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) گلگونه ، سرخاب ، مجازاً آرایش .
-
واژههای مشابه
-
غنج زدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ. زَ دَ) (مص ل .) بسیار مشتاق و آرزومند چیزی بودن .
-
جستوجو در متن
-
ویلی
فرهنگ فارسی معین
قیلی ویلی رفتن : (عا.) غنج زدن ، هوس بسیار داشتن ، مشتاق و آرزومند چیزی یا کسی بودن .