کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غمخوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - آن که دارای غم و اندوه بود، مغموم . 2 - آن که در غم دیگری شریک باشد، دلسوز.
-
هم
فرهنگ فارسی معین
(هَ مّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندوه ، حزن . ج . هموم . 2 - قصد، اراده . 3 - آن چه بدان قصد کنند. ؛~ و غم فرق بین هم و غم اصلاً در آن است که هم اندوه آینده است و غم اندوه گذشته و موجود.
-
اندوزه
فرهنگ فارسی معین
(اَ زِ) (اِمر.) اندوه ، غم .
-
غموم
فرهنگ فارسی معین
(غُ) [ ع . ] (اِ.) جِ غم .
-
گرم
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) اندوه ، زحمت ، غم .
-
اندوه
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] (اِ.) غم ، غصه . اَندُه نیز گویند.
-
اندیشه بردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ دَ)(مص ل .) غم خوردن ، نگران بودن .
-
سوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مصیبت . 2 - غم ، اندوه .
-
ضاجر
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِفا.) دلتنگ ، بی آرام از غم .
-
موژه
فرهنگ فارسی معین
(ژِ) (اِ.) = موژ. مویه : اندوه ، غم .
-
مولم
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . مؤلم ] (اِفا.) غم انگیز، دردناک .
-
غمکاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن چه یا آن که از غم بکاهد.
-
غمناک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) غم آلود، غمگین .
-
فارج
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.) دورکننده اندوه ، گشایندة غم .
-
ماتم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (اِ.) غم ، مصیبت ، سوگ .