کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غمزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غمزه
فرهنگ فارسی معین
(غَ زِ) [ ع . غمزة ] 1 - (مص ل .) یک بار با چشم یا ابرو اشاره کردن . 2 - (اِمص .) اشارة با چشم و ابرو. 3 - پلک زدن از روی ناز و کرشمه .
-
واژههای مشابه
-
قر و غمزه آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ غَ زِ. مَ دَ) (مص ل .) (عا.) 1 - ادا و اطوار درآوردن . 2 - اشکال تراشی کردن .
-
جستوجو در متن
-
تیبا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) غمزه ، عشوه .
-
ناز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - فخر، افتخار. 2 - غمزه ، کرشمه .
-
تغامز
فرهنگ فارسی معین
(تَ مُ) [ ع . ] (مص ل .) چشمک زدن ، غمزه آمدن .
-
قر و غربیله
فرهنگ فارسی معین
(قِ رُ غَ لِ) (اِمر.) عشوه ، قر و غمزه .
-
غر
فرهنگ فارسی معین
(غِ) (ص .) (عا.) = قر: جنباندن جز یا تمام بدن از روی ناز ؛ ~ و غربیله ناز و ادا و اطوار. ؛ ~ و غمزه جنبانیدن جز یا تمام بدن از روی ناز و توأم با اشارة چشم و ابرو. ؛ ~و فر الف - آرایش و زینت . ب - غر و غمزه .
-
بیمارغنج
فرهنگ فارسی معین
(غَ) (ص مر.) 1 - علیل ، رنجور، همیشه بیمار. 2 - کسی که بیماری او از روی ناز و غمزه باشد.
-
غمازه
فرهنگ فارسی معین
(غَ مّ زِ یا زَ) [ ع . غمازة ] (ص .) 1 - مؤنث غماز.2 - دختر نیکو پیکر در هنگام غمزه و اشاره .
-
غنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ دَ) (مص ل .) 1 - ناز و غمزه کردن . 2 - بذله گویی کردن .
-
کرشمه
فرهنگ فارسی معین
(کِ رِ مِ) (اِ.) = کرشم . گرشم . گرشمه : غمزه ، ناز، اشاره با چشم و ابرو.