کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غلب
فرهنگ فارسی معین
(غُ لُ) (اِ.) = غلپ : نک غلپ .
-
واژههای همآوا
-
قلب
فرهنگ فارسی معین
(قَ لْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - عضوی ماهیچه ای که در سمت چپ قفسة سینه جا دارد و کارش رساندن خون به تمام نقاط بدن است . 2 - خاطر، ضمیر. 3 - دانش ، علم . 4 - میان ، وسط ، درون ، داخل . 5 - مرکز. 6 - میانة لشکر.
-
قلب
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] 1 - (مص م .) تغییر دادن و دیگرگون کردن چیزی . 2 - واژگون ساختن چیزی . 3 - در فارسی به معنی زر و سیم ناسره . 4 - (اِ.) نام یکی از صنایع شعری .
-
جستوجو در متن
-
غلپ
فرهنگ فارسی معین
(غُ لُ) (اِ.) = قلپ . غلب : یک جرعة بزرگ از آب یا مایعی دیگر که در دهان کنند.