کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غلامان سیاه(نام ها) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کراویا
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) گونه ای زیره که به نام زیرة سیاه یا زیرة سیاه کرمانی موسوم و دارای ریشه های متورم است . از دانه هایش به منظور معطر کردن اغذیه استفاده می کنند و به علاوه دارای خاصیت بادشکن و از بین بردن نفخ های روده و مقوی و قاعده آور و مدر است .
-
مازوت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) یکی از هیدروکربورهای نفتی که در تصفیة خام پس از اتر و بنزین و نفت چراغ بدست می آید و چون سیاه رنگ است به نام نفت سیاه نیز موسوم است . این ماده ارزان ترین مادة سوختنی برای کورة حمام ها و تنور نانوایی ها و موتورهای دیزل می باشد؛ نفت سیاه...
-
غریژنگ
فرهنگ فارسی معین
(غَ ژَ) (اِ.) = غریژن . غریزن . غلیزن : گل و لای سیاه که در بن حوض ها و ته تالاب ها و جوی ها است .
-
اسامی
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ اسم ؛ نام ها، اسم ها.
-
آسفالت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) مخلوطی از قیر و شن و ماسه که به رنگ قهوه ای یا سیاه است که در پوشش کف خیابان ها، جاده ها و پشت بام به کار می رود.
-
سرمه
فرهنگ فارسی معین
(سُ مَ یا مِ) (اِ.) گرد نرم شدة سولفور آهن یا نقره که برای سیاه کردن مژه ها و پلک ها به کار می رود. ؛ ~ به چشم کور کشیدن کنایه از: کار بیهوده کردن .
-
بهق
فرهنگ فارسی معین
(بَ هَ) [ معر. ] ( اِ.) خال ها و نقطه های سیاه و سفید روی بدن ، لک و پیس . کک و مک . بهک نیز گویند.
-
خرفه
فرهنگ فارسی معین
(خُ فِ یا فَ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از تیره ای به نام خرفه ، جزو ردة جداگلبرگ ها، گلبرگ هایش سفید یا زرد و تخم های آن ریز و سیاه است . تخم آن در پزشکی به کار می رود. پرپهن ، فرفهن ، فرفین ، بوخله ، خفرج و بقلة الحمقاء نیز گویند.
-
نعم
فرهنگ فارسی معین
(نِ عَ) [ ع . ] (اِ.) جِ نعمت ؛ نعمت ها.
-
یحموم
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] 1 - (ص .) سیاه . 2 - (اِ.) دود. 3 - (اِخ .) نام اسب امام حسین و اسب هشام ابن عبدالملک .
-
لیست
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) فهرست ، صورت اسامی افراد یا اشیا یا هر چیز دیگر، سیاهه ، صورت . (فره ). ؛ ~ سیاه نام مخالفان و متهمان .
-
آلو
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) درختی از تیرة گل سرخیان از دستة بادامی ها و دارای انواع متعدد از قبیل : آلو زرد، آلو سیاه ، آلو قیصی و غیره .
-
زغال سنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) جسمی است سیاه و براق با درصد بالایی از کربن خالص که از بقایای درختان و گیاهانی که قرن ها پیش در زیرزمین مانده اند تشکیل می شود.
-
سیاه سرفه
فرهنگ فارسی معین
(سُ فِ یا فَ) (اِمر.) مرضی است عفونی و بسیار ساری که ویروسش بیشتر در حنجره ، قصبة الریه ، نایژه ها موضع می گیرد که باعث سرفه های شدیدی می شود.
-
خربق
فرهنگ فارسی معین
(خَ بَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی است از تیرة آلاله ها، دارای برگ های دراز و ساقة کوتاه ، با گل های پنج برگ و سرخ کم رنگ و بیخ دراز مانند پیاز و ریشه های باریک ، طعم آن تلخ است و انواع بسیار دارد که مهمترین آن ها دو نوع سیاه و سفید است .