کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غش و ریسه رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غش کردن
فرهنگ فارسی معین
(غَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) (عا.) بیهوش شدن .
-
غش کردن
فرهنگ فارسی معین
(غِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خیانت کردن ، ناراستی کردن .
-
جستوجو در متن
-
ریسه
فرهنگ فارسی معین
رفتن ( ~. رَ تَ) (مص ل .) (عا.) از حال رفتن به سبب خنده بسیار.
-
ریسه داران
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(اِ.)گیاهانی که از سلول های ساده تشکیل شده فاقد ریشه و برگ و ساقه می باشند.
-
افتان
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) (ص فا.) در حال افتادن . ؛~ و خیزان راه رفتن آهسته و به حالت افتادن و برخاستن راه رفتن .
-
پرسه
فرهنگ فارسی معین
(پَ س ِ) (اِ.) 1 - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . 2 - رفتن گدایان به گدایی .
-
کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) (عا.) ور رفتن ، سر و کله زدن .
-
گردل
فرهنگ فارسی معین
(گِ دِ) (ص .) (عا.) 1 - خرد. 2 - آهسته . ؛ ~. ~ راه رفتن (کن .) خرامان و خوش طبع و مطبوع راه رفتن .
-
لوکیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص ل .)1 - چهار دست و پا رفتن . 2 - بد راه رفتن اسب و شتر که سوار را تکان دهد.
-
تنجع
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ جُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به دنبال آب و علف رفتن . 2 - به نزد کسی به نیت نیکی یافتن رفتن .
-
افت و خیز
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ) (اِمر.) افتادن و برخاستن ، به آهستگی رفتن و شتافتن .
-
لک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) قسمی رفتن شتر و اسب و جز آن ها میان یورتمه و قدم .
-
شلیدن
فرهنگ فارسی معین
(شَ دَ) (مص ل .) لنگ و ناقص راه رفتن .
-
مدرج
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) جای رفتن و گذشتن . ج . مدارج .