کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غر و لند زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غر انداختن
فرهنگ فارسی معین
(غِ. اَ تَ) (مص م .) (عا.) چیزی را تا آخر مصرف کردن ، تمام کردن .
-
واژههای همآوا
-
غرولند زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ)(مص ل .)(عا.) آهسته سخن گفتن از سر خشم و اعتراض .
-
جستوجو در متن
-
لند
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِ.) سخن گفتن زیر لب از روی خشم و اوقات تلخی .
-
پر و بال زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص ل .) 1 - پرپر زدن ، بال و پر زدن . 2 - نفرینی است کنایه از: مردن .
-
گوشه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص ل .) (عا.) طعنه و کنایه زدن .
-
تندیدن
فرهنگ فارسی معین
(تُ دَ) (مص م .) 1 - تندی کردن ، درشتی کردن ، خشم گرفتن . 2 - سر زدن غنچه و شکوفه و برگ درخت ، تژ زدن ، جوانه زدن .
-
قلیج زدن
فرهنگ فارسی معین
(قَ. زَ دَ) [ تر - فا. ] (مص ل .) (عا.) حقه زدن و فریب دادن .
-
ابریشم بها
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) مزد ساز زدن و چنگ زدن (مثل پول چای و شیربها در استعمال امروز).
-
بر زدن
فرهنگ فارسی معین
(بُ. زَ دَ) (مص م .) برهم زدن و زیر و رو کردن ورق ها پیش از بازی .
-
چوب زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) 1 - کتک زدن . 2 - (عا.) قیمت گذاشتن و تقویم اجناس از طریق حراج . ؛~ حراج چیزی را زدن آن راحراج کردن یا بسیار ارزان فروختن .
-
آجیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) سوزن زدن ، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن ، درفش ، نیشتر و مانند آن در چیزی .
-
پشنجیدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ شَ دَ)(مص م .) = بشنجیدن : آب و امثال آن پاشیدن ، گل نم زدن ، پشنگ زدن .
-
پره زدن
فرهنگ فارسی معین
(پَ رِ. زَ دَ) (مص ل .) حلقه زدن لشکر از سوار و پیاده گرد شکار.