کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غدد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غدد
فرهنگ فارسی معین
(غُ دَ) [ ع . ] (اِ.) جِ غده .
-
جستوجو در متن
-
بزاق
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) آب دهان ، ترشحاتی که از غدد زیر زبانی ایجاد می شود.
-
سل
فرهنگ فارسی معین
( س ) (اِ.) مرضی است عفونی و واگیردار که بیشتر ریه و غدد لنفاوی به آن دچار می شوند. عامل آن باسیلی است به نام باسیل کخ .
-
هورمون
فرهنگ فارسی معین
(هُ مُ) [ فر. ] (اِ.) قسمتی از ترشحات داخلی که به وسیلة غدد مترشحة داخلی ترشح می شود و اثر تحریکی و حیاتی روی سایر اعضای بدن دارد.
-
تیروئید
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) غده ای است در زیر گلو که ماده ای به نام تیروکسین را در خون ترشح می کند. بزرگ شدن بیش از اندازة این غده ، گواتر نامیده می شود. اگر مادة ترشحی این غده کم شود باعث باد کردن پوست بدن می شود. بریدن این غده در پستانداران پیش از بلوغ باعث کوتا...
-
هیپوفیز
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ فر. ] (اِ.) غده ای است فرد به اندازة یک فندق که در خط وسط در داخل زین ترکی استخوان خفاشی کاملاً پنهان است ، وزن متوسط این غده در مرد 5/0 الی 6/0 گرم و در زن قدری سنگین تر است یعنی مابین 6/0 تا 7/0 گرم است . این غده با ترشح هورمون های گوناگون ...