کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غازی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) جنگ جو، کسی که در راه خدا می جنگد.
-
غازی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) معرکه گیر، رسن باز.
-
واژههای مشابه
-
غازی عتیق
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ تر - ع . ] (اِمر.) پولی است که ترکان عثمانی در عراق رایج کردند و قیمت آن با 95 غروش رایج برابر بود.
-
غازی خیری
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ تر - ع . ] (اِمر.) 1 - پول طلایی که ترکان عثمانی در عراق رایج ساختند و قیمت آن برابر 84 غروش بود. 2 - هر گونه سکه از طلا یا مس که آب طلا روی آن داده باشند.
-
واژههای همآوا
-
غاذی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) غذادهنده ، قوت دهنده .
-
قاضی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) داور و حکم کننده . ؛تنها به ~ رفتن کنایه از: به سخن و عقیدة مخالف توجه نکردن .
-
جستوجو در متن
-
دلاور
فرهنگ فارسی معین
(دِ وَ) (ص مر.) = دل آور: 1 - دلیر، شجاع . 2 - جنگجو، غازی .
-
مطوعه
فرهنگ فارسی معین
(مُ طَ وَّ عَ) [ ع . مطوعة ] (اِ.) یا «غازیان » مردمی بودند که در شهرها داوطلبانه برای جهاد با کفار جمع می شدند و لشکری تشکیل می دادند که سالاری مخصوص داشت . این سالار را سالار غازیان یا سالار غازی می نامیدند. این کار مخصوصاً در زمان غزنویان به واسطة...