کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غارت
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . غارة ] (اِ.) چپاول کردن ، به تاراج بردن .
-
جستوجو در متن
-
چپاول
فرهنگ فارسی معین
(چَ وُ) [ تر. ] (اِ.) غارت ، تاراج .
-
لاش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تاراج ، غارت ، چپاول .
-
منهوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) غارت شده ، چپاول شده .
-
نهاب
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ ع . ] (مص م .) غارت کردن .
-
لاشیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(مص م .)غارت کردن ، تاراج کردن .
-
انهاب
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) به غارت دادن ، به تاراج دادن .
-
تاخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) (ص مف .) 1 - دویده . 2 - غارت شده .
-
تاراج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - غارت ، چپاول . 2 - یغما کردن .
-
چاپیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ تُر - فا. ] (مص م .) غارت کردن ، تاراج کردن .
-
ناهب
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (اِفا.) غارت کننده ، غنیمت گیرنده .
-
نهب
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . ] (اِ.) غارت ، تاراج . ج . نهاب .
-
لاش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) غارت کردن ، یغما کردن .
-
مغیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) غارت کننده ، غارتگر.