کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غ
فرهنگ فارسی معین
(حر.) بیست و دومین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد 1000 در حساب ابجد.
-
واژههای همآوا
-
ق
فرهنگ فارسی معین
(حر.) بیست و چهارمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد 100 در حساب ابجد.
-
جستوجو در متن
-
غرس
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) خشم ، قهر.
-
غک
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غُ) (ص .) کوتاه و چاق .
-
غلیفی
فرهنگ فارسی معین
(غِ یا غَ) (ص .) کنایه دار.
-
غنج
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) سرین ، کفل .
-
در غلبکن
فرهنگ فارسی معین
(دَ غَ یا غُ کَ) (اِمر.) در پنجره دار.
-
غرغر
فرهنگ فارسی معین
(غُ غُ) (اِمر.) سخنی که زیر لب از روی خشم گفته شود.
-
غرغشه
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ ش ) (اِ.) جنجال ، غوغا.
-
غژغژان
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ) (ق .) خزنده ، در حال خزیدن .
-
غشغرغ
فرهنگ فارسی معین
(غِ غِ رِ) (اِ.) (عا.) نک قشقرق .
-
غلغلاج
فرهنگ فارسی معین
(غُ غُ) (اِ.) چیزی را به زور و قوت تمام بر هوا انداختن .
-
غلیز
فرهنگ فارسی معین
(غَ یا غِ) (اِ.) گلیز، آب دهان بچه .