کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عکس برداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عکس العمل
فرهنگ فارسی معین
(عَ سُ لْ عَ مَ) [ ع . ] (اِمر.) واکنش .
-
جستوجو در متن
-
عکاس
فرهنگ فارسی معین
(عَ کّ) [ ع . ] (اِ. ص .) آن که شغلش عکس برداری است .
-
دوربین
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی وسیله برای گرفتن عکس یا فیلم برداری یا دیدن اجسام دور.
-
پرتونگاری
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ نِ) (حامص . اِمر.) رادیو - گرافی ، عکس برداری به وسیلة اشعة ایکس .
-
فتوکپی
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ کُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - عمل عکس - برداری از سندی با دستگاهی مخصوص . 2 - دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند. 3 - تصویری که به وسیلة آن دستگاه به دست می آید.
-
باریوم
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به ر نگ سفید مایل به زرد است . چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعة ایکس از آن نمی ...