کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَهِدَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عهد
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شناختن امری . 2 - حفظ کردن . 3 - (مص ل .) پیمان بستن . 4 - (اِ.) پیمان ، میثاق . 5 - روزگار، عصر، دوره . 6 - به گردن گرفتن و ملتزم شدن امری ، ضمان . ؛ ~ بوق یا دقیانوس کنایه از: زمان بسیار دور.
-
واژههای همآوا
-
احد
فرهنگ فارسی معین
(اَ حَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) یکی ، یک . 2 - (ص .) یگانه ، یکتا. 3 - یکم . 4 - یکی از نام های خدا.
-
عهد
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) شناختن امری . 2 - حفظ کردن . 3 - (مص ل .) پیمان بستن . 4 - (اِ.) پیمان ، میثاق . 5 - روزگار، عصر، دوره . 6 - به گردن گرفتن و ملتزم شدن امری ، ضمان . ؛ ~ بوق یا دقیانوس کنایه از: زمان بسیار دور.
-
جستوجو در متن
-
متعاهد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هِ) [ ع . ] (اِفا.) آن که با دیگری عهد و پیمان بندد، هم عهد.
-
پیغان
فرهنگ فارسی معین
(پِ) (اِ.) پیمان ، عهد.
-
میثاق
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) عهد، پیمان .
-
عهود
فرهنگ فارسی معین
(عُ) [ ع . ] (اِ.) جِ عهد.
-
قرارداد
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِمر.) پیمان ، عهد.
-
معاهد
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) هم عهد، هم پیمان .
-
امروزه
فرهنگ فارسی معین
(اِ زِ) (ق مر.) این زمان ، این عهد، همین عصر.
-
پیرانه سر
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (ق مر.) هنگام پیری ، در عهد پیری .
-
تعاهد
فرهنگ فارسی معین
(تَ هُ) [ ع . ] (مص ل .) با هم عهد بستن .
-
دوران
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِ.) روزگار، عهد، دوره ، عصر.