کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عَنکَبُوتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عنکبوت
فرهنگ فارسی معین
(عَ کَ) [ ع . ] (اِ.) حشرة کوچکی دارای چهار جفت پای دراز، در زیر شکمش غده هایی است که از آن ها لعابی ترشح می کند و تارهایی در کمال نظم می ت ند و به وسیله آن تارها شکار خود رابه دام می اندازد. ج . عناکب و عنکبوتان .
-
واژههای همآوا
-
عنکبوت
فرهنگ فارسی معین
(عَ کَ) [ ع . ] (اِ.) حشرة کوچکی دارای چهار جفت پای دراز، در زیر شکمش غده هایی است که از آن ها لعابی ترشح می کند و تارهایی در کمال نظم می ت ند و به وسیله آن تارها شکار خود رابه دام می اندازد. ج . عناکب و عنکبوتان .
-
جستوجو در متن
-
ابرکاکیا
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) (اِ.) عنکبوت ، تار عنکبوت .
-
نواس
فرهنگ فارسی معین
(نُ) [ ع . ] (اِ.) عنکبوت ، تار عنکبوت .
-
تنه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) تار عنکبوت .
-
دیوپا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) عنکبوت بزرگ .
-
کارتنک
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ) (اِمصغ .) 1 - عنکبوت . 2 - تار عنکبوت . کارتند و کارتن و کارتینه نیز گویند.
-
انفست
فرهنگ فارسی معین
(اَ فَ) (اِ.) تار عنکبوت .
-
تنته
فرهنگ فارسی معین
(تَ تِ) (اِ.) پردة عنکبوت .
-
تنندو
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ) (اِ.) عنکبوت ، تارتن .
-
تفنه
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ) (اِ.) تار عنکبوت .
-
تنسته
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ تَ یا تِ) (اِ.) بافتة عنکبوت .
-
کارتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) 1 - عنکبوت . 2 - جولاهه ، نساج .