کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمل ش زیاد شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمل دادن
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) والی گردانیدن ، ولایت دادن .
-
عمل فرمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شغل دادن .
-
عمل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) والی ، حاکم ، تحصیل دار مالیات .
-
جستوجو در متن
-
شکرفنده
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ فَ دَ یا دِ) (ص فا.) 1 - لغزنده . 2 - اسبی که زیاد سکندری می خورد.
-
منکشف
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ ش ) [ ع . ] (اِفا.) کشف شده ، نمایان شده .
-
شکفته
فرهنگ فارسی معین
(ش کُ تِ) (مف .)1 - وا شده . 2 - خندان .
-
پیازداغ
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) پیاز خلال شده که در روغن سرخ می کنند و در غذا می ریزند. ؛ ~ داغ چیزی زیاد شدن (کن .) کیفیت ظاهری چیزی دو چندان شدن .
-
خفه
فرهنگ فارسی معین
(خَ فِ) [ په . ] (ص .) = خپه . خبه : 1 - گلو فشرده ، کسی که به خفگی دچار شده باشد. 2 - تاریک ، دلگیر. 3 - دارای رطوبت و گرما یا آلودگی زیاد. 4 - (عا.) ساکت باش .
-
سیاه مشق
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) 1 - تمرین خوشنویسی که در آن کلمات یا حروف به صورت تکراری و انبوه کنار یکدیگر نوشته شده باشند. 2 - کنایه از تمرین زیاد در یک حرفه یا هنر.
-
شکافته
فرهنگ فارسی معین
(ش تَ تِ) (ص مف .)1 - چاک خورده ، پاره شده . 2 - شکسته .
-
لوبشه
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ یا ش ِ) (اِ.) غلة کوفته شده که هنوز از کاه جدا نشده باشد.
-
مستزاد
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - افزون شده ، زیاد شده . 2 - نوعی شعر که در آخر هر مصراع عبارتی کوتاه شبیه به نثر مسجّع بیفزایند که در معنی با آن مصرع مربوط اما از وزن اصلی شعر خارج و زاید باشد.
-
محتقن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ ق ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - بیماری که به حبس بول دچار شود. 2 - بیماری که برای بهبود از بند شدن بول حقنه گیرد. 3 - نسجی که در آن خون زیاد جمع شده باشد، نسجی که خون بیشتری در آن مانده باشد و در نتیجه دچار ازدیاد حجم شده باشد. 4 - جمع شونده ، گرد آین...
-
مضاف
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - اضافه شده ، زیاد گشته . 2 - نسبت داده شده . 3 - اسمی است که مقصود اصلی گوینده است . ؛ ~الیه اسم یا ضمیری است که به اسم دیگر می پیوندد تا معنی آن را کامل کند.