کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمل داری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمل دادن
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ. دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) والی گردانیدن ، ولایت دادن .
-
عمل فرمودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . فَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) شغل دادن .
-
عمل دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) والی ، حاکم ، تحصیل دار مالیات .
-
جستوجو در متن
-
خزانه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) عمل و شغل خزانه دار.
-
بدهکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) عمل بدهکار، وامداری ، قرض داری . مق بستانکاری .
-
خانه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - هنر ادارة خانه یا مجموعة آگاهی های مربوط به آن مانند: آشپزی ، خیاطی ... 2 - شغل و عمل خانه دار.
-
سرمایه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص . اِ.) 1 - قدرت سرمایه ها و سرمایه داران . 2 - نظام اقتصادی که در آن ابزار تولید و توزیع عمدتاً خارج از اختیار دولت و متعلق به گروه خاصی است که براساس رقابت و جلب نفع شخصی عمل می کنند.