کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عملة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عمله
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ لِ) [ ع . عملة ] (اِ. ص .) 1 - ج . عامل . 2 - در فارسی به معنی کارگر، مزدبگیر.
-
عمله و اکره
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ اَ کَ رِ) (اِمر.) (عا.) کارگزاران کسی یا جایی ، کارگران .
-
واژههای همآوا
-
املت
فرهنگ فارسی معین
(اُ لِ) [ فر. ] ( اِ.) خوراکی است فوری که بیشتر از تخم مرغ و گوجه فرنگی و روغن تهیه کنند.
-
جستوجو در متن
-
چوب بست
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مجموعة قطعات چوبی یا آهنی که عمودی و افقی به هم متصل سازند و در کنار دیوار نصب کنند و عمله و بنا روی آن کار کنند، داربست .
-
فعله
فرهنگ فارسی معین
(فَ عَ لِ) [ ع . فعلة ] (اِ.) جِ فاعل . 1 - کارگران ، عمله . 2 - در فارسی به صورت مفرد به کار می رود.