کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمد
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ) [ ع . ] (اِ.) نوعی قایق که از تنة درخت و ریسمان می ساختند.
-
عمد
فرهنگ فارسی معین
(عَ مْ دْ) [ ع . ] (مص ل .) انجام دادن کاری با نیت و قصد.
-
واژههای همآوا
-
آمد
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (مص مر.) 1 - آمدن ، رفت و آمد. 2 - بازگشت . 3 - بخت ، سازگاری بخت .
-
امد
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - نهایت ، پایان . 2 - اجل .
-
جستوجو در متن
-
عامداً
فرهنگ فارسی معین
(مِ دَ نْ) [ ع . ] (ق .) از روی قصد و عمد.
-
تعمد
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) از روی عمد کاری را انجام دادن .
-
ناخودآگاه
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص مر.) 1 - پنهان و نا - شناخته . 2 - بدون قصد و عمد.
-
تعمید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به عمد کاری را انجام دادن . 2 - غسل دادن کودکان و کسانی که به دین مسیح می گروند.
-
خیانت
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . خیانة ] (اِمص .) 1 - غدر، مکر. 2 - نقض عمد. 3 - نادرستی ، دَغَلی .
-
عمدی
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) منسوب به عمد، از روی قصد و نیت نسبت به عمل و رفتار خود. مق سهوی .
-
قصد
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) اراده کردن . 2 - (اِ مص .) میانه روی . 3 - از روی عمد و غرض .
-
تیمم
فرهنگ فارسی معین
(تَ یَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - از روی قصد و عمد کاری کردن . 2 - به جای وضو، در هنگام نبودن آب یا بیماری ، از خاک استفاده کردن ، به این صورت که دست ها را بر خاکی که آلوده نباشد می زنند و بعد آن را به صورت و پشت دست ها می کشند.