کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عمال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عمال
فرهنگ فارسی معین
(عُ مّ) [ ع . ] (اِ. ص .) جِ عامل ؛ کارگزاران ، گماشتگان .
-
واژههای همآوا
-
آمال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امل ؛ امیدها، آرزوها.
-
جستوجو در متن
-
سرگزین
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ) (اِمر.) انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب ...) توسط عمال حاکم که از گله جدا می کردند و می بردند و آن رسمی معمول بود.
-
ایغار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - تمام گرفتن عامل خراج را. 2 - دادن خراج به پادشاه در نهان و فرار از عمال آن . 3 - بخشیدن پادشاه زمینی را به شخصی بدون خراج .
-
علفه
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ فَ یا فِ) [ ع . علفة ] (اِ.) 1 - آن چه که ستور آن را بخورد، گیاه . 2 - آن چه پادشاهان برای پذیرایی سفرا و لوازم نگاه - داشت ایشان و ملازمان و اتباع و دواب ایشان به مصرف رسانند. 3 - مالیاتی که برای تهیة خوراک عمال حکومت وصول می شد (تیموریان و ...