کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علم و کتل و بیرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علم افکندن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: تسلیم شدن ، شکست خوردن .
-
علم شدن
فرهنگ فارسی معین
(عَ لَ. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مشهور شدن ، سرشناس شدن .
-
علم نو کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دوباره نیرو گرفتن .
-
جستوجو در متن
-
کتل
فرهنگ فارسی معین
(کُ تَ) (اِ.) = کوتل : 1 - اسب یدک ، اسب جنیبت . 2 - تل و پشتة بلند خاک .
-
پژ
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - کتل . 2 - زمین پست و بلند.
-
کوتل
فرهنگ فارسی معین
(کُ تَ) [ تر - مغ . ] (اِ.) = کتل : 1 - تپه ، گردنه . 2 - علمی که پیشاپیش دسته های عزاداری ایام محرم و صفر حرکت دهند و آن مرکب است از چوبی که با پارچه های رنگارنگ یا ابریشمی آن را تزیین کنند.
-
رکابی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع - فا. ] (ص نسب . اِ.) 1 - اسب یدک ، کتل . 2 - شمشیری که پهلوی اسب بندند؛ زیر رکابی . 3 - پیاله ، نعلبکی . 4 - طبقچه . 5 - سپاهی پیاده . 6 - سفره دار. 7 - ویژگی لباسی (اعم از پیراهن ، زیرپیراهن ، شلوار و مانند آن ) که با نوارهایی جلو و عقب...
-
سیمیا
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) عِلم حروف ، علم طلسم و جادو.
-
فرهنگی
فرهنگ فارسی معین
(فَ هَ) (ص نسب .) 1 - با فرهنگ ، اهل علم . 2 - معلم ، کسی که با علم و فرهنگ سر و کار دارد.
-
گمولوژی
فرهنگ فارسی معین
(گِ مُ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعة گوهرسنگ ها که به بررسی منبع و منشأ و توصیف و درجه بندی و شناسایی و ارزیابی آن ها می پردازد، گوهرشناسی . (فره ).
-
پداگوژی
فرهنگ فارسی معین
(پِ گُ) [ فر. ] (اِ.) علم آموزش و پرورش .
-
میتولوژی
فرهنگ فارسی معین
(تُ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم تفسیر اساطیر و قهرمانان و خدایان افسانه ای ، اسطوره شناسی .
-
مینرالوژی
فرهنگ فارسی معین
(نِ لُ) [ فر. ] (اِ.) علم مطالعة کانی ها به ویژه از لحاظ ترکیب و خواص و رده بندی و نحوة تشکیل ، کانی شناسی . (فره ).
-
شاگرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) کسی که نزد دیگری علم و ادب یا هنر آموزد.