کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
علاج
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) درمان کردن . 2 - (اِمص .) درمان ، معالجه . 3 - (اِ.) چاره .
-
جستوجو در متن
-
وید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) چاره ، علاج .
-
گزیر
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (اِ.) چاره ، علاج .
-
گزیره
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِ.) چاره ، علاج .
-
گزر
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ) (اِ.) مخفف گزیر، چاره ، علاج .
-
گزریدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ زِ دَ) (مص م .) علاج کردن ، چاره کردن .
-
گزیرش
فرهنگ فارسی معین
(گُ رِ) (اِمص .) چاره گری ، علاج .
-
آخرالدواء
فرهنگ فارسی معین
(خِ رُ دُّ) [ ع . ] (اِمر.) آخرین دارو، آخرین علاج .
-
درمان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - علاج ، چاره . 2 - دوا، دارو.
-
گزردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ زَ دَ) (مص م .) علاج کردن ، چاره نمودن .
-
معالج
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . ] (اِفا.) علاج کننده ، چاره - کننده .
-
معالجه
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ جَ یا جِ) [ ع . معالجة ] (مص م .) درمان کردن ، علاج کردن .
-
جراح
فرهنگ فارسی معین
(جَ رّ) [ ع . ] (ص فا.) پزشکی که به علاج بیماری هایی می پردازد که نیاز به شکافتن بدن باشد.
-
چاره ساز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - چاره کننده . 2 - علاج کننده . 3 - خدای تعالی .