کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشوه
فرهنگ فارسی معین
(عِ وِ) [ ع . عشوة ] (اِ.) 1 - کار پوشیده و پنهان . 2 - ناز، کرشمه .
-
واژههای مشابه
-
عشوه خریدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) فریب خوردن .
-
عشوه خواندن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خا دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) سخن فریبنده گفتن .
-
عشوه خیز
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) فریبکار.
-
عشوه دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - فریب دادن ، گمراه کردن . 2 - فن آموختن ، رمز آموختن .
-
جستوجو در متن
-
تیبا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) غمزه ، عشوه .
-
پخس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) عشوه ، ناز، خرام .
-
شکنه
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ نَ یا نِ) (اِ.) عشوه .
-
لنجه
فرهنگ فارسی معین
(لَ جِ) (اِ.) رفتاری از روی ناز و عشوه .
-
ابرو آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) ابرو انداختن ، عشوه آمدن .
-
قر و غربیله
فرهنگ فارسی معین
(قِ رُ غَ لِ) (اِمر.) عشوه ، قر و غمزه .
-
لوند
فرهنگ فارسی معین
(لَ وَ) (ص .) 1 - روسپی ، فاحشه . 2 - عشوه گر.
-
ناز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) 1 - (مص ل .) از روی عشوه و ناز خودداری کردن . 2 - کرشمه آمدن . 3 - به خود بالیدن و فخر کردن .