کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشق
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به شدت دوست داشتن . 2 - (اِمص .) شیفتگی ، دلدادگی . 3 - لذت ، کیف . ؛~ افلاطونی عشقی که با گرایش های جنسی همراه نیست .
-
واژههای مشابه
-
عشق باختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) عشق ورزیدن ، دوستی کردن .
-
واژههای همآوا
-
اشق
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ ع . ] (ص تف .) دشوارتر، مشکل تر.
-
جستوجو در متن
-
خاطرخواهی
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) [ ع - فا. ] (حامص .) عشق ، علاقه ، محبت .
-
نامزدبازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .)معاشرت و عشق - بازی در دوران نامزدی .
-
خشک جان
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (اِمر.) 1 - بی هنر، بی فضل . 2 - بی خبر از عشق .
-
شیدا
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) 1 - شیفته . 2 - دیوانه . 3 - آشفته از عشق .
-
ملاعبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ عِ بَ) [ ع . ملاعبة ] (مص ل .) شوخی و عشق بازی کردن .
-
نارسیسم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) عشق به خود یا به تمایلات دورة طفولیت و بزرگی ، خودشیفتگی .
-
هم خوابگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا بِ) (حامص .) با هم در یک بستر خوابیدن و عشق بازی کردن ، هم - بستری .
-
هوی
فرهنگ فارسی معین
(هَ وا) [ ع . ] (اِ.) 1 - میل ، خواهش . 2 - عشق . ج . اهواء.
-
ونوس
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - زهره ، ناهید. 2 - رب النوع عشق در نزد یونانی ها.