کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عشرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عشرت
فرهنگ فارسی معین
(عِ رَ) [ ع . عشرة ] (مص ل .) 1 - معاشرت کردن . 2 - خوشگذرانی ، کامرانی .
-
جستوجو در متن
-
گوری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) عشرت ، نشاط .
-
ماژ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) عیش ، عشرت ، خوشی .
-
آب طرب
فرهنگ فارسی معین
(بِ طَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) شراب انگوری ، آب عشرت .
-
جام نمودن
فرهنگ فارسی معین
(نِ دَ) (مص ل .) وعدة عشرت دادن ، سرِ دوستی داشتن .
-
صفا کردن
فرهنگ فارسی معین
(صَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - آشتی کردن . 2 - عیش و عشرت کردن .
-
ولی کردن ( ((. کَ دَ)
فرهنگ فارسی معین
[ ع - فا. ] (مص .) 1 - ولی قرار دادن . 2 - جانشین کردن . 3 - کسی را به میزبانی و پرداخت مخارج عیش و عشرت راضی کردن .
-
فراغت خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - جایی که در آن به عیش و عشرت پردازند. 2 - جایی که در آن به آسایش پردازند.
-
شوخی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .)1 - گستاخی ، بی شرمی . 2 - خوشی ، عشرت . 3 - مزاح ، هزل . مق . جدی . ؛ ~ خرکی کنایه از: شوخی دور از ادب و نزاکت . ؛ با کسی ~ داشتن الف - با او صمیمی بودن . ب - سر به سر او گذاشتن .
-
کلوخ انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) 1 - (ص فا.) کسی که به سوی کسی کلوخ می اندازد.2 - (اِ.) سوراخ هایی در زی - ر کنگره های دیوار قلعه که از آنجا سنگ و کلوخ به طرف دشمن می انداختند. 3 - عیش و عشرت و شرابخوری در اواخر ماه شعبان .