کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عزت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عزت
فرهنگ فارسی معین
(عِ زَّ) [ ع . عزة ] 1 - (مص ل .) سربلند شدن ، گرامی شدن . 2 - (اِمص .) سربلندی ، سرافرازی .
-
واژههای همآوا
-
ازت
فرهنگ فارسی معین
(اَ زُ) [ فر. ] ( اِ.) نیتروژن ، گازی است بی رنگ و بی بو و بی مزه . در آب بسیار کم حل می شود. علاوه بر هوا در سفیدة تخم مرغ و گوشت و شیر و همچنین در شوره یافت می شود.
-
عظت
فرهنگ فارسی معین
(عِ ظَ) [ ع . عظة ] 1 - (مص م .) نصیحت کردن . 2 - (اِ.) نصیحت .
-
جستوجو در متن
-
وزن داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) اعتبار و عزت داشتن .
-
معز
فرهنگ فارسی معین
(مُ عِ زّ) [ ع . ] (اِفا.) عزت دهنده .
-
اعتزاز
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) عزیز دانستن . 2 - (مص ل .) عزیز شدن . 3 - (اِمص .) عزت ، ارجمندی .
-
بی شرف
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - بی - آبرو، بی عزت . 2 - بی ناموس .
-
حرمت
فرهنگ فارسی معین
(حُ مَ) [ ع . حرمة ] (اِ.) 1 - آبرو، عزت . 2 - آن چه که محترم داشتن و نگه داشتن آن واجب باشد.
-
وجاهت
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ هَ) [ ع . وجاهة ] (مص ل .) 1 - عزّت ، حرمت . 2 - خوب رویی ، زیبایی .
-
آزرم
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] ( اِ.)1 - داد، انصاف .2 - شرم ، حیا. 3 - رفق ، مدارا. 4 - شفقت ، رحم . 5 - حرمت ، عزت . 6 - مهر و محبت . 7 - طرف - داری ، جانب داری ، رودربایستی .8 - فضیلت ، تقوی . 9 - یاد، ذکر. 10 - اندیشه ، دل مشغولی . 11 - تاب ، طاقت . 12 - سلام...