کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عریض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عریض
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) پهن ، پهناور.
-
جستوجو در متن
-
پهناور
فرهنگ فارسی معین
(پَ وَ) (ص مر.) 1 - فراخ ، وسیع . 2 - بسیار عریض .
-
تعریض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - به کنایه سخن گفتن . 2 - عریض کردن .
-
خیابان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جاده ، راه عریض و هموار در شهر که مردم از آن عبور کنند و اطراف آن مغازه یا خانه باشد.
-
پهن
فرهنگ فارسی معین
(پَ)(ص نسب .)1 - فراخ ، گشاد. 2 - عریض ، پهناور. 3 - مسطح .
-
پت و پهن
فرهنگ فارسی معین
(پَ تُ پَ) (ص .) 1 - پهن ، عریض . 2 - دارای اندام بزرگ و نامناسب .
-
ردنگت
فرهنگ فارسی معین
(رِ دَ گُ) [ فر. ] (اِ.) قسمی جامة مردانه مانند پالتو، طویل تر و عریض تر از بالاپوش معمولی .
-
عریضه
فرهنگ فارسی معین
(عَ ض ) [ ع . عریضة ] (اِ.) 1 - (ص .) مؤنث عریض . 2 - عرض حال ، نامه یا در - خواستی که کسی به شخص بالاتراز خود می نویسد.
-
اسپاگتی
فرهنگ فارسی معین
(اِ گِ) [ ایتا. ] (اِ.) غذایی شبیه ماکارونی مخصوص کشور ایتالیا که خمیر خوراکی آن به شکل رشته هایی به قطر باریک ولی عریض تر از ورمیشل و سفت و سخت (نه لوله ای مانند ماکارونی ) تهیه می شود، رشتار (فره ) .