کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عروسک خیمه شب بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خیمه
فرهنگ فارسی معین
شب بازی ( ~. شَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) نمایش عروسکی . یکی از هنرهای نمایشی که در آن عروسک ها را از پشت پرده یا خیمة کوچکی به وسیلة سیم یا نخ به حرکت درآورند و یک تن از داخل خیمه به زبان آن ها سخن گوید.
-
پرده باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - نوازنده ، مطرب . 2 - کسی که خیمه شب بازی می کند. 3 - کنایه از: حیله گر، مکار.
-
اسپک
فرهنگ فارسی معین
(اِ پَ) (اِمصغ .) = اسبک : 1 - اسب چوبین یا گلین که کودکان برای بازی می سازند. 2 - یکی از اندام های اسطرلاب . 3 - خیمه بزرگ .
-
بابانوئل
فرهنگ فارسی معین
(ئِ) [ فر. ] (اِمر.) کسی که خود را در شب عی د میلاد مسیح به صورت پیرمردی سپید موی با جامه و شب کلاه سرخ درمی آورد و لباس نو و شیرینی و اسباب بازی برای کودکان می آورد.
-
شش انداز
فرهنگ فارسی معین
(ش اَ) (ص فا.) = شش اندازه : 1 - کسی که شش بجول بازی کند. 2 - کسی که نرد بازد، نراد. 3 - کسی که شش گوی الوان مدور از چوب یا غیر آن به هر دو دست بگیرد و بر هر دستی سه عدد، در هوا اندازد و گیرد بطوری که هیچ یک زمین نیفتد و پیوسته چهار عدد آن در هوا ب...