کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عرصه های مناسب تفریحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تفریحات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص . اِ.) جِ تفریح . ؛ ~سالم تفریحی که به سلامت شخص یا ارزش های اخلاقی جامعه زیان نرساند.
-
اپرت
فرهنگ فارسی معین
(اُ پِ رِ) [ فر. ] ( اِ.) نمایش اپرایی کوچکی که ارکستر آن آهنگ های عامیانه و تفریحی و سبک نوازد و جنبة شوخ و شاد داشته باشد.
-
بز خر
فرهنگ فارسی معین
( ~. خَ) (ص .) کسی که دنبال جنس ارزان و معامله های مناسب و پرسود می گردد.
-
برش کار
فرهنگ فارسی معین
(بُ رِ) (ص . اِ.) کسی که کارش بریدن قطعه های مصالح اعم از پارچه ، آهن ، نایلون و همانند آن در اندازه های مناسب برای تولیدی ها باشد.
-
اپتومتری
فرهنگ فارسی معین
(اُ تُ مِ) [ فر. ] (اِمص .) آزمایش چشم و ساختارهای مربوط به آن برای کشف اختلالات بینایی و تجویز عدسی های مناسب با دیگر وسایل کمک کننده به بینایی یا تمرین های چشمی برای جبران کاستی های دید، بینایی سنجی . (فره ).
-
بنگاه
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِمر.) 1 - سرای ، خانه . 2 - جای داد و ستد. 3 - سازمان ، مؤسسه . 4 - انبار، مخزن . 5 - جای بند و ساز و برگ سپاه . ؛~ سخن پراکنی ایستگاه فرستندة رادیویی . ؛ ~ خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند. ؛ ~ شادمانی موسسه ای که د...
-
قابل
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پذیرنده ، قبول کننده . 2 - لایق ، سزاوار. 3 - باتجربه ، کارآزموده . 4 - بسیار، زیاد. 5 - آتیه ، آینده . مق ماضی . 6 - ضامن . 7 - جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته ، درخور، مناسب »: قابل اعتماد، قابل اعتنا. 8 - ...
-
پازل
فرهنگ فارسی معین
(زِ) [ انگ . ] (اِ.) نوعی بازی فکری که از چندین قطعة مقوایی ، چوبی یا پلاستیکی دارای شکل های منظم تشکیل شده است و وقتی این قطعه ها به صورت مناسب کنار هم قرار می گیرند تصویر خاص و مورد نظر شکل می گیرد.
-
سنگ
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] 1 - (ص .) وقار، اعتبار. 2 - (ق ) آهستگی ، آرامش . 3 - نام عمومی مواد کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . 4 - وزنه ای جهت سنجش سنگینی . 5 - دو قطعه سنگ به ابعاد ک...