کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدم هم اهنگی داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تناصف
فرهنگ فارسی معین
(تَ صُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با هم انصاف داشتن . 2 - با هم نصف کردن .
-
مناسبت
فرهنگ فارسی معین
(مُ س بَ) [ ع . مناسبة ] (مص ل .) با هم نسبت داشتن ، هم شکل شدن . ج . مناسبات .
-
منافرت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ رَ) [ ع . منافرة ] (مص ل .) 1 - در اصل و نسب به هم فخر کردن . 2 - از هم نفرت داشتن .
-
تمایز
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - با هم فرق داشتن . 2 - جدا شدن .
-
تغایر
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص م .) 1 - با هم مغایرت داشتن . 2 - بر یکدیگر رشک بردن .
-
مؤانست
فرهنگ فارسی معین
(مُ آ نِ سَ) [ ع . مؤانسة ] (مص ل .) با هم انس و الفت داشتن .
-
محاذات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . محاذاة ] (مص ل .) مقابل چیزی قرار گرفتن ، برابر هم قرار داشتن .
-
توارد
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پیاپی وارد شدن . 2 - مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.
-
هم آهنگی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) 1 - متحد شدن . 2 - برابری کردن در امری . 3 - توافق کردن و تناسب داشتن چند صدای مختلف با هم .
-
تفاوت
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) از هم جدا و دور شدن ، فرق و اختلاف دایمی داشتن .
-
مرابطه
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ طَ یا طِ) [ ع . مرابطة ] (مص ل .) 1 - با هم رابطه داشتن . 2 - مداومت و مواظبت کردن .
-
خیار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) گیاهی از تیرة کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوه اش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد. خیار [ ع . ] (مص ل .) 1 - اختیار داشتن . 2 - داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد. 3 - برگزیده .
-
تناسب
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز. 2 - مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند: اسب و زین ، ماه و خورشید.
-
وستالیس
فرهنگ فارسی معین
(وِ) [ فر. ] (اِ.) نام کاهنة معبد وستا. وظیفة این کاهنه ها روشن نگاه داشتن آتش مقدس بود و هرگاه آتش معبد در اثر اهمال یکی از این ها خاموش می شد او را زنده به گور می کردند. کاهنه های وستا مقامی ارجمند داشتند تا آنجا که اگر به محکومی مصادف می شدند و از...