کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عدس
فرهنگ فارسی معین
(عَ دَ) [ ع . ] (اِ.) گیاهی یک ساله از تیرة پروانه واران ، دانه هایش یکی از مواد عالی غذایی است .
-
جستوجو در متن
-
نسکبا
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) آش عدس .
-
مرجو
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) عدس .
-
مژو
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) مرجمک ، عدس .
-
دانجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ)(اِمصغ .) = دانچه : عدس ، مرجمک .
-
مچک
فرهنگ فارسی معین
(مَ چَ) (اِ.) عدس ، ماش .
-
خشک افزار
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (اِمر.) دانه های خشک خوردنی مانند عدس ، نخود.
-
عدسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] ( ص نسب .) منسوب به عدس ؛ نوعی خوراکی که در آن عدس را با دسته ای از سبزی های معطر پخته سپس کوبیده و له می کنند و اگر پورة گوشت یا روغن در آن افزایند خوراکی لذیذ گردد.
-
بنشن
فرهنگ فارسی معین
(بُ شَ) ( اِ.) حبوبات مانند نخود، لوبیا، عدس ، ماش ، باقلا و غیره .
-
سیهک
فرهنگ فارسی معین
(یَ هَ) (اِمصغ .) دانة کوچک سیاهی که میان گندم و عدس روید.
-
نسک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِ.) = نرسنک . نرسک : 1 - عدس . 2 - خارخسک .
-
دانک
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ په . ] (اِ.) 1 - هر نوع دانه . 2 - آشی که با گندم و جو و ماش و عدس و مانند آنها پزند.
-
دمپختک
فرهنگ فارسی معین
(دَ پُ تَ) (اِمر.) برنجی که آبکشی نشده باشد و گاه به آن عدس ، لوبیا، ماش یا باقلا بیفزایند.
-
شله قلمکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قَ لَ) (اِمر.) 1 - نوعی آش که در آن نخود پوست گرفته ، عدس ، لوبیا، گوشت ، پیاز، برنج و سبزی می ریزند. 2 - (عا.) هر چیز قَر و قاطی .