کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عده
فرهنگ فارسی معین
(عُ دِّ) [ ع . عدة ] (اِ.) نک عُدَّت .
-
عده
فرهنگ فارسی معین
(عِ دِّ) [ ع . عدة ] (اِ.) 1 - شمار، شماره . 2 - روزهای حیض زن . 3 - مدت زمانی پس از طلاق یا فوت شوهر که زن نباید شوهر کند.
-
واژههای همآوا
-
عدت
فرهنگ فارسی معین
(عُ دَّ) [ ع . عدة ] (اِ.) 1 - لوازم زندگانی . 2 - ساز و برگ جنگ .
-
جستوجو در متن
-
کوچ
فرهنگ فارسی معین
[ تر - مغ . ] (اِ.) حرکت عده ای از جایی به جایی .
-
بگیر بگیر
فرهنگ فارسی معین
(بِ. بِ) (اِمر.) بازداشت عده ای از مردم ، توقیف افراد بسیار.
-
کارخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) جایی که عدة بسیاری کارگر به صنعت یا پیشه ای مشغول هستند.
-
کاروان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) قافله ، عده ای مسافر که با هم حرکت کنند.
-
مرگبار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ انگ . ] (ص .) پدید آورندة مرگ ، معمولاً برای عده ای زیاد.
-
مچل
فرهنگ فارسی معین
(مَ چَ) (ص .) (عا.) کسی که مورد تمسخر عده ای قرار گرفته باشد.
-
پاتوق
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فا - تر. ] (اِمر.) = پاتوغ : محلی که همیشه در آنجا عده ای گرد هم آیند.
-
خیلی
فرهنگ فارسی معین
(خَ یا خِ) [ ع - فا. ] (ق .) 1 - گروهی ، عده ای . 2 - بسیار، فراوان .
-
لملمه
فرهنگ فارسی معین
(لُ لُ مَ یا مِ) (اِ.) انبوهی و ازدحام عدة بسیار از هر چیزی در حال جنبش .
-
جرگه
فرهنگ فارسی معین
(جَ گِ) (اِ.) 1 - گروه ، دسته ، عده ای از مردم . 2 - نوعی شکار که در آن صید را سواره و پیاده در میان گرفته ، صید کنند.