کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبره
فرهنگ فارسی معین
(عَ رَ یا رِ) [ ع . عبرة ] (مص ل .)عبور کردن .
-
عبره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . عبرة ] (اِ.) 1 - اشک ، سرشک . ج . عبرات و عبر. 2 - اندوه بی گریه .
-
عبره
فرهنگ فارسی معین
(عِ رَ یا رِ) [ ع . عبرة ] (اِمص .) عبرت .
-
عبره
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ رِ) [ ع . عبرة ] (اِمص .) ارزیابی محصول که به وسیلة معدل گرفتن از چند سال معین صورت گیرد.
-
واژههای همآوا
-
ابره
فرهنگ فارسی معین
(اُ رِ) (اِ.) هوبره ، آهوبره .
-
ابره
فرهنگ فارسی معین
(اَ رِ) (اِ.) لباس ، بخش بیرونی لباس .
-
آبره
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) ابره ، رویه .
-
جستوجو در متن
-
عبرات
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عبرة ؛ اشک ها، سرشک ها.
-
عبرت
فرهنگ فارسی معین
(ع ِ رَ) [ ع . عبرة ] 1 - (مص ل .) پند گرفتن . 2 - (مص م .) ارزیابی کردن ، سنجیدن . 3 - (اِ.) پند.