کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبد
فرهنگ فارسی معین
(عَ بْ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بنده ، برده ، غلام . 2 - بندة خدا. ج . عباد.
-
واژههای همآوا
-
ابد
فرهنگ فارسی معین
(اَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زمانی که آن را نهایت نباشد، همیشه جاوید. مق ازل . 2 - قدیم ، ازلی . ؛حیات ~ زندگی جاوید.
-
جستوجو در متن
-
عباد
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (اِ.) جِ عبد؛ بندگان .
-
عبید
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عبد؛ بندگان .
-
مربوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - پرورده شده . 2 - بنده ، عبد، مملوک ؛ ج . مربوبین .
-
نسمه
فرهنگ فارسی معین
(نَ مِ یا مَ) [ ع . نسمة ] (اِ.) 1 - دم ، نفس . 2 - روح ، روان . 3 - انسان . 4 - بنده ، عبد. ج . نسم ، نسمات .
-
آزاد
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - رها، وارسته . 2 - بی قید و بند. 3 - نوعی ماهی استخوانی که گوشت قرمز و چرب دارد و بزرگی آن تا یک متر می رسد. 4 - درختی است از خانوادة نارونان . 5 - آن که بندة کسی نباشد. مق بنده ، عبد. 6 - مختار، مخیر. 7 - نجیب ، اصیل . 8 - سالم و ...