کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عبث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عبث
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) انجام دادن کاری که فایدة آن نامعلوم باشد. 2 - (ص .) کار و تلاش بیهوده و بی فایده .
-
واژههای همآوا
-
عبس
فرهنگ فارسی معین
(عَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) ترشرویی .
-
عبس
فرهنگ فارسی معین
(عَ بْ) [ ع . ] (مص ل .) روی ترش کردن .
-
جستوجو در متن
-
گزافه
فرهنگ فارسی معین
(گَ یا گِ فِ) (ص .) بیهوده ، عبث .
-
گزافه گو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) عبث گو، بیهوده گو، پرحرف .
-
دستی دستی
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ)(ق مر.)1 - عبث ،بیهوده . 2 - عامداً، قاصداً.
-
خیر
فرهنگ فارسی معین
(خِ) (ص .) 1 - خیره ، سرگشته . 2 - عبث ، بیهوده .
-
گزاف
فرهنگ فارسی معین
(گُ یا گِ) 1 - (ص .) بیهوده ، عبث . 2 - بسیار، بی اندازه .