کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عامل 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - ساختار، ساختمان . 2 - عامل (ریاضی ). 3 - واحد نحوی زبان (زبان - شناسی ).
-
نمایندگی
فرهنگ فارسی معین
(نُ یا نَ یَ دِ) (حامص .) 1 - عامل بودن ، 2 - وکالت در مجلس . 3 - آژانس .
-
مباشر
فرهنگ فارسی معین
(مُ ش ) [ ع . ] (ص .) 1 - عامل ، فاعل ، انجام دهنده . 2 - ناظر، کارفرما.
-
جعال
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اجرتی که به سپاهیان در زمان جنگ دهند. 2 - اجرت عامل ، حق العمل .
-
حساسیت
فرهنگ فارسی معین
(حَ سّ یَّ) [ ع . حساسیة ] (مص جع .) 1 - حساس بودن . 2 - تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی ؛ آلرژی .
-
عمله
فرهنگ فارسی معین
(عَ مَ لِ) [ ع . عملة ] (اِ. ص .) 1 - ج . عامل . 2 - در فارسی به معنی کارگر، مزدبگیر.
-
گماشته
فرهنگ فارسی معین
(گُ تِ) 1 - (ص مف .) منصوب شده ، مأمور شده . 2 - (اِ.) مأمور، عامل . 3 - نوکر، خادم .
-
ایغار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - تمام گرفتن عامل خراج را. 2 - دادن خراج به پادشاه در نهان و فرار از عمال آن . 3 - بخشیدن پادشاه زمینی را به شخصی بدون خراج .
-
کاربند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص .) = کاربندنده : 1 - به کار گیرنده ، استعمال کننده . 2 - عمل کننده ، اجرا کننده . 3 - عامل ، کارگزار، مأمور. 4 - فرمانبردار، مطیع . ؛ ~ شدن (کن .) اطاعت کردن ، فرمانبرداری کردن .
-
فاکتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - برگه ای حاوی فهرست و قیمت اجناس فروخته شده که فروشنده به خریدار ارائه می کند، صورت - حساب ، برگ خرید. (فره ). 2 - چند جمله ای یا عددی که چند جمله ای یا عددی مفروضی بر آن بخش پذیر باشد (ریاضی )، عامل . (فره ).
-
مساقات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مساقاة ] (مص م .) 1 - کشت کردن زمین به شراکت . 2 - معامله ای است که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصة مشاع معین از ثمره واقع می شود و ثمره اعم است از میوه و برگ و گل و غیر آن .