کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عارف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عارف
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (اِفا.)1 - دانا، آگاه . 2 - خدا - شناس .
-
واژههای همآوا
-
اعرف
فرهنگ فارسی معین
(اَ رَ) [ ع . ] (ص تف .) 1 - شناساتر، داناتر. 2 - شناخته تر، معروف تر.
-
جستوجو در متن
-
صاحب وقت
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ قú) [ ازع . ] (ص .) عارف .
-
آگاه
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) 1 - مطلع ، باخبر. 2 - واقف ، عارف ، هوشیار، بیدار.
-
پرده شناس
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ِ) (اِ. ص .) 1 - نوازنده ، موسیقی دان . 2 - عارف .
-
پارسا
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - پاک دامن ، زاهد. 2 - ایرانی . 3 - عارف ، دانشمند.
-
راهرو
فرهنگ فارسی معین
(رُ)(ص فا.) 1 - سالک . 2 - مسافر، عارف .
-
روشندل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) 1 - عارف ، آگاه . 2 - (کن .) نابینا، کور.
-
سالک
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - رونده ، مسافر. 2 - زاهد، عارف .
-
عارفانه
فرهنگ فارسی معین
(رِ نِ) [ ع - فا. ] (ق . ص .) 1 - مانند عارف ها. 2 - عرفانی .
-
جلوه
فرهنگ فارسی معین
(جِ وِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خود را نشان دادن . 2 - آشکار ساختن . 3 - تابش انوار الهی بر قلب عارف .
-
ربانی
فرهنگ فارسی معین
(رَ بّ) [ ع . ] (ص نسب .) عابد، عارف ، خداشناس . ج . ربانیون ، ربانیین .
-
صاحب دل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) 1 - دارای قریحة هنری و حساس . 2 - اهل حال ، عارف (تصوف ).