کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عادت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خو باز کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص ل .) ترک عادت کردن .
-
آموخته کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) عادت دادن .
-
اعتیاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) عادت کردن .
-
مروسیدن
فرهنگ فارسی معین
(مُ رُ دَ) (مص م .) عادت کردن به چیزی .
-
کارکن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) دارای عادت یا گرایش به کار کردن ، کاری ، کوشا، فعال .
-
فراگرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ رِ تَ) (مص م .) 1 - گرفتن ، بازگرفتن . 2 - تصرف کردن . 3 - محاصره کردن . 4 - در برگرفتن ، شامل شدن . 5 - آموختن ، یاد گرفتن 6 - معلوم کردن . 7 - گسترش یافتن . 8 - پر کردن . 9 - عادت کردن .
-
استعاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ دِ) [ ع . استعادة ] 1 - (مص م .) بازگشت چیزی را خواستن . 2 - (مص ل .)عادت کردن .
-
مدرب
فرهنگ فارسی معین
(مُ دَ رَّ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - آن که به کاری عادت کرده کردن . 2 - ورزیده مجرب . 3 - گرفتار.
-
هیپی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) هر یک از کسانی که در مخالفت با عادت و رسوم موجود در جامعة خود (خاصه در غرب ) به بلند کردن مو و پوشیدن لباس های غیرعادی ، مصرف مواد مخدر به همراه دیگر هم فکران خود روی می آورند.