کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظرفیت 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گنجایش
فرهنگ فارسی معین
(گُ یِ) (اِمص .) ظرفیت .
-
جنبه داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (ص .) (عا.) ظرفیت داشتن .
-
فاراد
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) واحد اندازه گیری ظرفیت الکتریکی .
-
دل تُنُک
فرهنگ فارسی معین
(دِ. تُ نُ) (ص .) کم حوصله ، کم - ظرفیت .
-
کامیونت
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ فر. ] (اِ.) اتومبیل باری کوچک و کم ظرفیت .
-
جا داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ)(مص ل .)1 - گنجایش داشتن ، ظرفیت داشتن . 2 - نگاهبان ساختن . 3 - (عا.) سزاوار بودن .
-
بایت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] ( اِ.) کوچکترین گروه واحد اطلاعاتی در یک کامیپوتر که ظرفیت حافظة کامپیوتر را با آن می سنجند.
-
کامپیوتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ انگ . ] (اِ.)دستگاه الکترونیکی که دارای حافظه ای با ظرفیت زیاد و امکانات پردازش بسیار سریع اطلاعات است ، رایانه (فره ).
-
جنبه
فرهنگ فارسی معین
(جَ بِ یا بَ) [ ع . جنبة ] (اِ.) 1 - پهلو، طرف ، جهت ، ناحیه . 2 - ظرفیت ، طاقت ، توان . 3 - جلوه ای خاص از محتوای یک چیز. 4 - حالت ، ویژگی ، خاصیت .
-
پتانسیل
فرهنگ فارسی معین
(پُ یِ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - ظرفیت انجام کار، توانایی برای کار. 2 - کاری که میدان گرانسی یا میدان الکتروستاتیکی ، با علامت مخالف ، انجام می دهد تا واحد جرم یا واحد بار الکتریکی مثبت از نقطة مرجع تا نقطة مورد نظر جابه جا شود. (فره ).
-
گشاد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) 1 - (ص .) پهن ، فراخ . مق تنگ . 2 - دارای پهنا، قطر، گنجایش ، ظرفیت یا وسعت بیش از حد معمول . 3 - (اِمص .) رها کردن تیر از شست . 4 - فتح ، تسخیر. 5 - گشایش . 6 - حمله . 7 - (ق .) با فاصله از یکدیگر. 8 - (عا.) آن که تن به کار نمی دهد، تنبل ...