کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ظرفیت را پیدا كرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چشم بندک
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ دَ) (اِمر.) بازی ای است کودکان را که در آن چشم یکی را بندند و دیگران پنهان شوند سپس چشم او را گشایند تا دیگران را پیدا کند، هر کدام را که پیدا کند بر او سوار شود تا محل معین و بعد از آن چشم کودک پیدا شده را بندند.
-
تحری
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ رِّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - جستن . 2 - حقیقت را جستجو کردن . 3 - درنگ کردن . 4 - تأمل کردن . 5 - پیدا کردن قبله .
-
انضاج
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پختن گوشت و جز آن را. 2 - رسانیدن میوه را. 3 - (مص ل .) در پزشکی صلاحیت پیدا کردن خلط فاسد جهت دفع .
-
قایم موشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شَ) (اِمر.) = قایم باشک : نوعی بازی برای بچه ها که در آن چشم های یک نفر را می بندند و دیگران پنهان می شوند و او باید آن ها را پیدا کند.
-
لاقح
فرهنگ فارسی معین
(قِ) [ ع . ] (اِ.) (اِفا.) 1 - آن چه نخل را بدان گشنی دهند. 2 - بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور سازد. 3 - آبستن کننده ، 4 - آبستن شونده .
-
آهن ربا
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ) (اِفا. اِمر.) 1 - هر جسمی که آهن ، فولاد، و نیکل را به طرف خود جذب کند. ؛ ~ی القایی جسمی که در اثر مجاورت با آهن ربا خاصیت آهن ربایی پیدا کند. ؛~ی الکتریکی (برقی ) میلة آهنی که سیم روپوش داری را چندین بار دور آن پیچیده باشند و همین که جری...
-
بیان
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پیدا شدن ، آشکار شدن .2 - (اِمص .) شرح ، توضیح . 3 - زبان آوری ، فصاحت . 4 - ( اِ.) علمی است که آوردن یک معنی به طرق گوناگون را می آموزد.
-
دجال
فرهنگ فارسی معین
(دَ جّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بسیار دروغگو. 2 - فریب دهنده . 3 - شخصی که می گویند پیش از حضور مهدی موعود پیدا می شود و بسیاری از مردم فریبش را می خورند.
-
سکسکی
فرهنگ فارسی معین
(سُ سُ) (اِ.) زحمتی که انسان را در غایت ضعف پیدا شود و آن تپش دل است که به اندک جنبشی و حرکتی ایجاد گردد.
-
قانقاریا
فرهنگ فارسی معین
(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
-
مانده علی
فرهنگ فارسی معین
(دِ عَ) (اِمر.) (عا.) پدر و مادری که هر چه بچه پیدا کنند زود بمیرد، اسم بچة آخری را... اگر پسر باشد، «آقاماندی » یا «خدابگذار» یا «مانده علی » می نامند.
-
سوفسطایی
فرهنگ فارسی معین
(سُ فِ سْ) [ ع . ] (ص نسب .) از فرقه سوفسطایی به معنی استاد، دانشور، زبردست و خردمند. جماعتی که در قرن 5 و 6 میلادی از اهل نظر در یونان پیدا شدند که جستجوی کشف حقیقت را ضروری نمی دانستند و پیروان و شاگردان خود را در فن جدل و مناظره ماهر می ساختند و ش...
-
قندران
فرهنگ فارسی معین
(قَ دَ) (اِ.) شیرابة مترشح از ساقة شنگ را گویند که بر اثر قطع ساقة گیاه ترشح می شود و در برابر هوا انجماد پیدا می کند و در ده ها زنان و دختران مانند سقز آن را می جوند، قندرون .
-
فلاشری
فرهنگ فارسی معین
(فِ ش ) [ فر. ] (اِ.) مرضی مهلک مخصوص کرم ابریشم که معمولاً در آخرین مرحلة زندگی این کرم پیدا می شود. بر اثر این مرض کرم های ابریشم دراز اندام و بی حرکت شده بوی عفنی می دهند و پس از مردن سیاه می شوند. به همین جهت این مرض را سیاه میر نیز می گویند.
-
ثوانی
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (اِ.) جِ ثانیه . ؛ ~ نجوم هر چه به زیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است : انسی ، جابیه ، حربه ، ذوذنب ، ذوذؤابه ، شهب ، طیفور، عمود، فارس ،قصعی ، عصباحی ، نیازک و روی ؛ و از آن روز آن ها را ثوانی ن...