کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] 1 - (اِمص .) شرم ، آزرم . 2 - آزردگی . 3 - (ص .)خجل ، شرمنده . 4 - دلتنگ .
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . طیرة ] (اِ.) فال بد.
-
طیره
فرهنگ فارسی معین
(طَ یْ رَ یا طِ یْ رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سبکی ، سبکسری . 2 - خشم .
-
واژههای مشابه
-
طیره شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خشمگین شدن .
-
طیره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به خشم آوردن .
-
طیره گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) غضبناک شدن .
-
طیره گری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) [ ع - فا. ] (حامص .) خشم ، غضب .
-
واژههای همآوا
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (ص .) تاریک ، سیاه .
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - دسته ای از مردم که از یک نژاد باشند. 2 - دودمان ، خانواده .