کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طُبِعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - استعداد شعر گفتن داشتن .
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - مهر کردن ، سر زدن . 2 - نقش کردن . 3 - چاپ کردن .
-
خام طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) (ص مر.) کسی که اندیشه های بیهوده دارد.
-
زهره طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~. طَ) [ ع . ] (ص مر.) خوش منش .
-
شوخ طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) بذله گو.
-
طبع کردن
فرهنگ فارسی معین
(طَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) چاپ کردن .
-
طبع نواز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) دلخواه .
-
واژههای همآوا
-
تبع
فرهنگ فارسی معین
(تُ بَّ) [ ع . ] (اِ.) عنوان پادشاهان یمن ؛ ج . تبابعه .
-
تبع
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) [ ع . ] (ص .) جِ تابع ؛ پیروان ، چاکران .
-
تبع
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِمص . اِ.) پیروی ، پس روی .
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - ذات ، سرشت . 2 - استعداد شعر گفتن داشتن .
-
طبع
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - مهر کردن ، سر زدن . 2 - نقش کردن . 3 - چاپ کردن .
-
جستوجو در متن
-
زیچ
فرهنگ فارسی معین
(ص .) خوش طبع .