کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طَلْعٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
طلا
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زر؛ فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکش خوار و قابل تورق و مفتول شدن می باشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمی زند. 2 - مجازاً گران بها، نایاب .
-
جستوجو در متن
-
کاردو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - مقراض بزرگی که پشم را بدان می برند. 2 - برش پشم گوسفند. 3 - یک قطعه ابریشم . 4 - آنچه از خرمابن برآید مانند دو نعل بر هم نهادة تیز اطراف و در میان آن بار آن نهاده ؛ شکوفة نخستین خرما، طلع .