کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طول دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طول دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) به تأخیر انداختن ، به درازا کشاندن .
-
جستوجو در متن
-
دراز دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشاندن .
-
کش دادن
فرهنگ فارسی معین
(کِ. دَ) (مص م .) (عا.) طول دادن ، طولانی کردن .
-
لفت دادن
فرهنگ فارسی معین
(لِ. دَ) (مص م .) (عا.) طول دادن کاری .
-
تطویل
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) دراز کردن ، طول دادن .
-
تمادی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) طول دادن ، به درازا کشیدن . 2 - مداومت کردن بر کاری .
-
قلمفرسایی
فرهنگ فارسی معین
(قَ لَ. فَ) [ معر - فا. ] (حامص .) طول و تفصیل دادن به مطلبی در نوشتن ، نویسندگی .
-
دست
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) 1 - عضوی از بدن انسان از شانه تا سر انگشتان . 2 - مسند. 3 - قاعده ، روش . 4 - واحدی برای شمارش اقلامی مانند: لباس ، فنجان . 5 - نوبت ، دفعه . 6 - توانایی ، قدرت . 7 - دسته ، جناح ، لشکر. ؛ ~ به بغل تعظیم کردن ، کرنش نمودن . ؛ ~...